خوشامد گویی
سلام
خیلی خوشحال شدم که به وب من سرزدید نظر فراموش نشه
تنها یک تنها میداند که تنهایی تنها درد یک تنها نیست
نوشته شده در سه شنبه بیست و ششم دی ۱۳۹۱ ساعت 8:25 توسط علی |
کاش میفهمیدی
کاش میفهمیدی برای این که تنهایم تو را نمیخواهم ؛
برعکس….برای این که میخواهمت, تنهایم…!
نوشته شده در جمعه بیست و هفتم دی ۱۳۹۲ ساعت 21:14 توسط علی |
تــنــهــايـــي را بــايــســتــي...
تـ♥ـنـ♥ـهـ♥ـايـ♥ــي را بــايــســتــي بــ♥ــط بــ!ـريــل مــيـ♥ـنــوشـ♥ـتـنـد.
شـنـ♥ـيـدن كــافـ♥ــي نـ♥ـي♥ــسـ♥ـت بـ♥ـايــسـ♥ــتــي لـمـ♥ـسش كـ♥ـنــي.
نوشته شده در سه شنبه بیست و چهارم دی ۱۳۹۲ ساعت 12:47 توسط علی |
وب خودم
نوشته شده در پنجشنبه بیست و یکم شهریور ۱۳۹۲ ساعت 21:42 توسط علی |
کوله بار تنهایی...
نه اينکه زانو زده باشم …
نه !!!
فقط تنهايي سنگين است…
نوشته شده در دوشنبه بیست و هشتم مرداد ۱۳۹۲ ساعت 17:3 توسط علی |
تنهایی این نیست که...
.
تنهایی
این نیست که هیچکس اطرافت نباشه!
این نیست که با کسی دوست نباشی!
این نیست که آدمی گوشه گیر و منزوی باشی!
این نیست که کسی باهات حرف نزنه!
این نیست که هیچوقت نتونی خوشحال باشی!
این نیست که کسی دوستت نداشته باشه!
تنهایی،
یه حس درونیه!
تنهایی یعنی "هیچکس نمیفهمه
حالت بده ...
نوشته شده در یکشنبه سیزدهم مرداد ۱۳۹۲ ساعت 20:19 توسط علی |
تنهايي سلطان دلم شد
تنهايي تک واژه سنگيني است
يک واژه است ولي عمق يک زندگيست
سالها گذشت وتنهايي سلطان دلم شد
سلطان دل غريب وحسرت کشم شد
اي آشنا ، عالم تنهايي چه خوش است
هرچه باشد از گدايي عشق خوشتر است
نوشته شده در یکشنبه بیست و سوم تیر ۱۳۹۲ ساعت 23:5 توسط علی |
تنهایی...
تنهایی را دوست دارم زیرا بی وفا نیست
تنهایی را دوست دارم زیرا عشق دروغی در آن نیست
تنهایی را دوست دارم زیرا تجربه کردم
تنهایی را دوست دارم زیرا خداوند هم تنهاست
تنهایی را دوست دارم زیرا درکلبه تنهایی هایم درانتظار خواهم گریست
و انتظار کشیدنم را پنهان خواهم کرد...
نوشته شده در چهارشنبه دوازدهم تیر ۱۳۹۲ ساعت 18:59 توسط علی |
مرد باش راستشو بگو؟
نوشته شده در سه شنبه چهاردهم خرداد ۱۳۹۲ ساعت 13:5 توسط علی |
تنهايي تک واژه سنگيني است
تنهـــــــــــــا نشسته ام...
اما تنهــــــــــــــــــــــــــا نيستم
يـــــــــــــادت امان تنهايي نميدهد...
;}
نوشته شده در سه شنبه دهم اردیبهشت ۱۳۹۲ ساعت 19:41 توسط علی |
آنقدر تنهایم که.....
این شعرها دیگر برای هیچکس نیست
نه ! در دلم انگار جای هیچکس نیست
آنقدر تنهایم که حتی دردهایم
دیگر شبیه دردهای هیچکس نیست
.
نوشته شده در دوشنبه نوزدهم فروردین ۱۳۹۲ ساعت 23:48 توسط علی |
تنهای تنها
مینویسم نامه و روزی از اینجا میروم
با خیال او ولی تنهای تنها میروم
در جوابم شاید او حتی نگوید “کیستی ؟”
شاید او حتی بگوید “لایق من نیستی”
مینویسم من که عمری با خیالت زیستم
گاهی از من یاد کن ، حالا که دیگر نیستم
نوشته شده در شنبه هفدهم فروردین ۱۳۹۲ ساعت 18:25 توسط علی |
دیر گاهیست که تنها شده ام
دیر
گاهیست که تنها شده ام قصه غربت صحرا شده ام
وسعت درد فقط سهم من
است بازهم قسمت غم ها شده ام
دگر آیینه ز من بی خبر
است که اسیر شب یلدا شده ام
من که بی تاب شقایق
بودم همدم سردی یخ ها شده ام
کاش چشمان مرا خاک
کنید تا نبینم که چه تنها شده ام
نوشته شده در جمعه شانزدهم فروردین ۱۳۹۲ ساعت 15:41 توسط علی |
من و غم همچون برادر
من و غم همچون برادر ، دست الفت داده ایم
رشته ی این دوستی محکم کند تنهایی ام
نوشته شده در پنجشنبه پانزدهم فروردین ۱۳۹۲ ساعت 19:28 توسط علی |
کاش میشد هیچکس تنها نبود
کاش میشد هیچکس تنها نبود
کاش میشد دیدنت رویا نبود
گفته بودی باتو میمانم ولی
رفتی و گفتی که اینجا جا نبود
سالیان سال تنها مانده ام
شاید این رفتن سزای من نبود
من دعا کردم برای بازگشت
دستهای تو ولی بالا نبود
نوشته شده در چهارشنبه چهاردهم فروردین ۱۳۹۲ ساعت 21:14 توسط علی |
میخواهم مدتی نباشم...
میخواهم مدتی نباشم...
میخواهم مدتی ساکت باشم،
حرف نزنم
بروم یک گوشه دراز بکشم،
چشمانم را ببندم به روی این دنیا
و از زمین و آدم هایش دور شوم،
میخواهم سفری به رویاهایم داشته باشم،
مدتی آنجا بمانم تا دوباره به آرامش خیالی ام برسم،
از دورویی مردم خسته ام،
روحم یخ بسته است،
دیگر بوی مرگ را احساس میکنم....
نوشته شده در دوشنبه دوازدهم فروردین ۱۳۹۲ ساعت 23:53 توسط علی |
عاشق تنها...
می گفت تار مویت را با دنیا عوض نمی کنم...
و حرفها می زد از عاشقانه هایش با من!!!
حال نیز حرف می زنیم...
اما
او با یارش...
و من با یادش..............
نوشته شده در دوشنبه دوازدهم فروردین ۱۳۹۲ ساعت 13:20 توسط علی |
تنهایه تنها...
تنهایی،
شاخه ی درختی ست پشت پنجره ام
گاهی لباس برگ می پوشد
گاهی لباس برف
اما، همیشه هست
نوشته شده در یکشنبه یازدهم فروردین ۱۳۹۲ ساعت 16:36 توسط علی |
گر تنهایی ام چشم مرا بست
گر تنهایی ام چشم مرا بست / اگر دل از تنم افتاد و بشکست
فدای قلب پاک آن عزیزی / که در هر جا که باشد یاد ما هست
نوشته شده در یکشنبه یازدهم فروردین ۱۳۹۲ ساعت 0:35 توسط علی |
غربت آن نیست که تنها باشی
غربت آن نیست که تنها باشی / فارغ از فتنه ی فردا باشیغربت آن است که چون قطره ی آب / در به در ، در پی دریا باشیغربت آن است که مثل من و دل / در میان همه کس یکه و تنها باشی
نوشته شده در یکشنبه یازدهم فروردین ۱۳۹۲ ساعت 0:9 توسط علی |
تنها تو را دوست ندارم.
در آغوشم بگیر بگذار برای آخرین بار گرمی دستت را حس کنم
و مرا ببوس تا با هر بوسه ات به آسمان پرواز کنم
نگاهم کن و التماسم را در چشمانم بخوان
قلبم به پایت افتاده است نرو
لرزش دستانم و سستی قدمهایم را نظاره کن
تنها تو را می خواهم بگذار دوباره در نگاهت غرق شوم
و بگذار دوباره در آغوشت بخواب روم
نوشته شده در دوشنبه بیست و هشتم اسفند ۱۳۹۱ ساعت 21:51 توسط علی |
تنها... یه تنها...
نوشته شده در دوشنبه بیست و هشتم اسفند ۱۳۹۱ ساعت 10:23 توسط علی |
تنهادرمیان پل عاشقی...
رفتی و ندیدی که چه محشر کردم ، با اشک تمام کوچه را تر کردم ، وقتی که شکست بغض تنهایی من ، وابستگی ام را به تو باور کردم
نوشته شده در یکشنبه بیست و هفتم اسفند ۱۳۹۱ ساعت 18:10 توسط علی |
تنهایه واقعی...
تنهایی را دوست دارم …
بی دعوت می آید ، بی منت می ماند ، بی خبر نمیرود …
.
نوشته شده در جمعه بیست و پنجم اسفند ۱۳۹۱ ساعت 15:15 توسط علی |
تنهایی مگر تقدیر نیست؟
باختم در عشق اما باختن تقدیر نیست ، ساختم با درد تنهایی مگر تقدیر چیست ؟
نوشته شده در پنجشنبه بیست و چهارم اسفند ۱۳۹۱ ساعت 21:30 توسط علی |
قلب شکستیه تنها...
تنهایی ام را کســی شریک نیست
مطمــــئن باش
دست احتــــیاج به سمت تــــو که هیـــچبه سمت خودم هم دراز نخواهم کرد…شایـــد کــه تنهایی هایماز تنهایی دق کنــــد
نوشته شده در پنجشنبه بیست و چهارم اسفند ۱۳۹۱ ساعت 21:6 توسط علی |
تنهایی را دوست میدارم
تنهایی را دوست میدارم
و سکوت را نیز
.
.
اما کاش گاهی
طنین نفس هایت
تنهایی و سکوت مرا در هم می شکست......
نوشته شده در شنبه بیست و هشتم بهمن ۱۳۹۱ ساعت 13:28 توسط علی |
تورا من چشم در راهم...
نوشته شده در جمعه بیست و هفتم بهمن ۱۳۹۱ ساعت 15:9 توسط علی |
ای کاش منهم کسی را داشتم.....
تنهایی خیلی با ارزشه...میدونین چرا؟
چون خالی از انسان های بی ارزشه......
نوشته شده در پنجشنبه بیست و ششم بهمن ۱۳۹۱ ساعت 10:39 توسط علی |
غرق در تنهایی.........
نوشته شده در چهارشنبه بیست و پنجم بهمن ۱۳۹۱ ساعت 15:59 توسط علی |