موضوعات وبسایت : آموزشی
آموزش امنیت اینستاگرام

متضاد کلمات فارسی پنجم

متضاد کلمات فارسی پنجم

نویسنده : سمانه KZ | زمان انتشار : 27 اردیبهشت 1400 ساعت 13:47

ستایش فارسی پنجم ابتدایی

معنای واژگان:

هستی: وجود، آفرینش، جهان
از پی: به دنبال
کریم: بخشنده
که: چه کسی
ننوازی: محبت نکنی
غمخوارگان: رنج دیدگان

آموزش امنیت اینستاگرام

خاک: در این بیت به معنی انسان
بیم: ترس، خوف
چاره: تدبیر، راه حل
قبله: جهتی که ما نماز می خوانیم
مونس: همدم، یار
بیچارگان: درماندگان، عاجزان

واژگان هم خانواده:

ضعیف: ضعف، مستضعف

کریم: کرامت، تکریم

مونس: انس، انیس

واژگان متضاد:

هستی # نیستی

ضعیف# توانا

بیچارگان# توانمندان، سعادتمندان

درس 1 فارسی پنجم ابتدایی تماشاخانه 

معنای واژگان:

تماشاخانه: جایی که در آن چیزی نمایش داده
می شود
شگفتی ها: عجایب، پدیده های عجیب
لطیف: زیبا، نرم
تماشاگه: محل تماشا و گردش
مقایسه کنیم:بسنجیم
تأمل: اندیشه، درنگ
کردار: عمل، رفتار
نگاشته: نوشته
آفرینش: خلقت، به وجود آمدن
سنگالخ: زمینی که در آن سنگ فراوان باشد
هیس: ساکت
مخملی: از جنس مخمل، مثل مخمل نرم
سر زده: بی خبر
نارون: درختی برگ ریز که در همه جا
پراکنده و از جمله درختان جنگلی نقاط معتدل

از هم گسیخت: از هم جدا شد، پاره شد
دهقان: کشاورز
تاک: درخت انگور
شاخساران: درختان انبوه و پر شاخ و برگ
گل بوته: بوته گل
باز: دوباره
سرشار: لبریز، پر
پدیده: چیز تازه
عجیب: غریب، شگفت آور
درنگ: توقف، سکون
سربه فلک کشیده: بسیار مرتفع، بلند
عالمان: دانایان
گوارا: مطبوع، دلچسب
موضوع: مطلب
شکننده: ظریف، نازک
سردر می آورد: می رویند و رشد می کنند
توصیف: وصف کردن
تاالب: جایی که در آن آب جمع شود و بماند
رفته رفته: آرام آرام
رنگ رنگ: دارای رنگ های مختلف

بستان: باغ
کوته: کوتاه
برگ نو: برگ تازه
کهن: قدیم ،گذشته
نغمه خوان: آواز خوان
آشیان: النه، خانه

واژگان هم خانواده:

آفرینش: آفریده، آفرید

عمیق:عمق، اعماق

توصیف: وصف، موصوف

فصل: فصول

عظیم = اعظم – عظمت

شگفتی = شگفت زده – شگفت انگیز

لطیف = لطف – الطاف

موضوع = وضع – اوضاع

محکم = استحکام – مستحکم

طرف = اطراف
عالم = علم – معلوم – معلّم

عجیب = عجایب – تعجّب

تفکّر = افکار – فکر – متفکّر

واژگان متضاد:

بیرون ≠ درون

خوب ≠ بد

روز ≠ شب

زمین ≠ آسمان

لطیف# خشن

نو#کهنه

درنگ# عجله
کهن# جدید

بلندترین#کوتاه ترین

بخندد#بگرید، گریه کند
ساده# سخت

زیبا# زشت

سرد# گرم
پاکی#ناپاکی، پلیدی

آرام#نا آرام

نرم# زیر
شاداب#غمگین

نازک# کلفت

خواب#بیدار
کوتاه# بلند

خشک# خیس

روشنایی#تاریکی
گرما# سرما

توضیحات بشتر از درس اول فارسی پنجم

درس 2 فارسی پنجم ابتدایی فضل خدا 

معنای واژگان:

فضل: بخشش
بحر:دریا
بر:خشکی
لیل: شب
اجزا: جمع جز، بخش ها
تاثیر: اثر کردن
شاخ برهنه: شاخه بدون برگ و میوه
بنی آدم: انسان
شاخسار: شاخه های درختان
از پشت کوه بیرون آمد: طلوع کرد
تحسین می کرد:آفرین می گفت
خورشید نورش را پنهان کرد: غروب کرد
برکه: آبگیر
مغرور: خودخواه، متکبر
به شگفت آمد: تعجب کرد
جذب: چیزی را به سوی خود کشیدن
مشخص: معلوم
جالیز: کشتزار خربزه
از کار خدا سردر نمی آورم: متوجه رازهای خدا نمی شوم

شکرت: شکر تو را
شمار کردن: شمردن، حساب کردن
که: چه کسی
انجم: ستارگان
نهار: روز
خاک مرده: خاک خشک و بی حاصل
بیخ: بن ، اساس
توحیدگوی: ستایش کننده
زمزمه: نغمه، سرود، آواز
حسرت می خورند: افسوس می خوردند
سراغ: در جستجوی چیزی رفتن
غرور: سربلندی
خود بینی: غرور، تکبر
نسیم مالیم: باد آرام
گلبرگ: برگ گل
تشکر: سپاس گزاری
لب به سخن باز کرد: شروع به حرف زدن  کرد

خالق: آفریننده
کردگان: درخت گردو
ناگهان: غیر متنظره
بالی وحشتناکی: گرفتاری سختی

واژگان هم خانواده :

فضل:فاضل،فضیلت

انجم:نجوم ،نجم

شکر:شاکر ،تشکر
تاثیر: موثر، اثر

تعریف: معرفی

دیدن: دید، دیدار

لیل = لیالی

شمار = شمردن – شمارش

واژگان متضاد:

خورشید ≠  ماه

بحر# بر

لیل# نهار

مرده# زنده
برهنه# پوشیده

بزرگ# کوچک

زیبا# زشت
خواب# بیدار

مغرور# فروتن،متواضع

غمگین# شاد

توضیحات بشتر از درس دوم فارسی پنجم

درس 3 فارسی پنجم ابتدایی رازی و ساخت بیمارستان 

معنای واژگان:

روزگاران کهن: زمان های قدیم
بخش: فسمت، جا، مکان
خالصه: به هرحال، کوتاه شده
تصمیم گرفتند: اراده کردند
در دل خندیدند: مسخره کردند
شگفت زده: متعجب، متحیر
فاسد: معیوب، خراب
فرق: تفاوت، اختالف
بلند آوازه: معروف، مشهور
سمت: سو ، طرف
دانایی: آگاهی
سربلندی: سرافرازی
رهنمای: راهنما
دلگشای: خوشایند
سرا: خانه
گرای: گراییدن، میل داشتن
شکوه: جالل ، بزرگی
اندیشه: فکر

گرمابه: حمام محلی
پرس و جو: پرسیدن
طبیب: پزشک
هوس: آرزو، میل
فرا خواند: صدا زد، دعوت کرد
خون سردی: بردباری ، آرامش
پاکیزه تر: تمیزتر، پاک تر
پدرش را از دست داده بود: پدرش فوت
کرده بود
دست بردار نبود: آن را رها نمی کرد
هوشیاری: باهوشی ، آگاهی
خرد:عقل
بلند: دراز، افراشته
دست گیرد: کمک می کند
هر دو سرا: دنیا و آخرت
گزند: آسیب ، ضرر
برنا: جوان

واژگان هم خانواده :

شگفت زده = شگفت انگیز – شگفت آور

معلوم = علوم – علم – معلّم

اندیشه: اندیشیدن، اندیشمند

فاسد: فساد، مفاسد

شوق: اشتیاق، تشویق
طبیب: طب ، مطب

شرط: شرایط، مشروط

موفقیت: توفیق، موفق
تعجب: متعجب، عجیب،عجایب
رهنما: راهنمایی

دانش: دانشمند، دانشگاه
توانا: توانایی، توانمند

واژگان متضاد:

فراوان ≠ اندک

خوشحال ≠ ناراحت

پس ≠ پیش

فاسد ≠ سالم

کهن # جدید

بزرگ # کوچک

نزدیک # دور
تازه # کهنه

خندید # گریست

بدبو # خوش بو
پاکیزه # کثیف

ساده # مشکل

سالم# بیمار
مناسب # نا مناسب

برتر # پایین تر

بلند # کوتاه
بد # خوب

برنا # پیر

توانا # ناتوان

توضیحات بشتر از درس سوم فارسی پنجم

درس 4 فارسی پنجم ابتدایی بازرگان و پسران 

معنای واژگان:

بازرگان: تاجر
گرد خود: دور خود
مقام: رتبه
خصلت: خلق و خوی، صفت
روی برگرداند: برگردد، پشت کند، پشیمان
شود
مراقبت: نگهداری
تهیدست: فقیر، مسکین
خشنود: راضی، شاد
کسب: درآمد، کار
گمنام: بی نام و نشون
فروغ: روشنایی ، پرتو
نهان: خوبی ، پسندیده بودن
آراست: زینت داد
معلوم: مشخص
بی شک: بی تردید ، بی گمان
هالک: نابود
حوادث: رویدادها، پیش آمدها
معموال: بیشتر اوقات

اندوختن: جمع کردن، پس انداز کردن ،
ذخیره کردن
کاهلی: تنبلی، سستی
اسباب: سبب ها ، علت ها
غفلت: بی توجهی ، بی اعتنایی
چارپایان: حیواناتی که دو دست و دو پا دارند
بکوشید: سعی کرد ، تالش کرد
فضیلت: نیکویی ، برتری
شناخته شده: در این جا معروف
نیکویی: خوبی ، پسندیده بودن
نهان: مخفی
پروردن: پرورش دادن، تربیت کردن
بهره گیرند: استفاده ببرند
موذی: آزار دهنده

واژگان هم خانواده :

مراقبت = مراقب

حوادث = حادثه

تجربه: تجارب

جمع: مجموع، جامع

محافظت: حفاظ، حفظ
مقصد: مقصود، قصد

غفلت: غافل

فضیلت: فاضل، فضل
معلوم: علوم ، علم

هلاک: هلاکت، مهلک

واژگان متضاد:

کاهلی ≠ زرنگی

خشنود ≠ ناراضی

آرام ≠ سریع

غفلت ورزیدن ≠ توجه کرن

با تجربه # کم تجربه ، بیتجربه
بسیار # کم نیک # بد
تهیدست# ثروتمند

زود # دیر

اندک # بسیار
گرسنه # سیر

شاد # غمگین

گمنام # معروف ، مشهور
نهان # آشکار

توضیحات بشتر از درس چهارم فارسی پنجم

درس 5 فارسی پنجم ابتدایی چنار و کدوبن فارسی

معنای واژگان:

کدوبن: بوته گل
قد کشید: رشد کرد، بزرگ شد
ازو: از او
داوری: قضاوت
مهرگان: اوایل پاییز
جوانه می زد: شکوفه می داد
معجزه آسا: شبیه معجزه، عجیب
رسیدگی می کرد: مواظبت می کرد
هیجان انگیز: شوق آور ، ایجاد کننده ذوق
به عنوان: به نام ، به سمت
روزها پشت سرهم آمدند: روزها به سرعت
طی شد و گذشت
غصه: غم، رنج
به آرامی: به آهستگی
اصال: هرگز
مقداری زر: کمی طال
دفن کرد: زیر زمین پنهان کرد
باز نیافت: پیدا نکرد
حاکم: قاضی ، فرماندار

طبیب: پزشک
جمله: همه
نرمی: نرم بودن، مهربانی
بستد: گرفت
غازی: بند باز
کهن سال: پیر ، قدیمی
باور: یقین ، اعتقاد
کاهلی: سستی، تنبلی
باد مهرگان: باد پاییزی
آنگه: آن گاه
عجیب: شگفت آور
امپراتور: پادشاه
جارچیان: کسانی که در روزگاران گذشته
خبرهای مهم را با صدای بلند به اطالع مردم
می رساندند
هجوم آوردند: حمله کردند
اشتیاق: آرزومندی ، شوق
مطمئن باش: آسوده باش ، خیالت راحت باشد

مواظبت کردم: نگهداری کردم
سرزنش: نکوهش ، مالمت
تحسین: آفرین گفتن
اعتماد: اطمینان کردن
زر طلبید: طال را خواست
درمان نداشت: راه حلی پیدا نکرد

حاصل کنم: بدست آوردم
فالن: شخصی غیر معلوم
اشارت: اشاره ، نشان دادن
درستی: خشونت
باز داد: پس داد
معلق: آویختن ، آویزان شدن

واژگان هم خانواده :

خندید = خنده – خندان

رویید = رویش – روییدن

بزرگ = بزرگان

انتخاب: منتخب

مخصوص: اختصاص، خاص

دقت: دقیق
مطمئن: اطمینان

منتظر: انتظار

زحمت: مزاحم، مزاحمت
جمع: مجموعه، جامع

اعتماد: معتمد

حاصل: محصول

واژگان متضاد:

برتر ≠ پایین تر – پست تر

زیاد ≠ کم

رویید ≠ رشد نکرد – نرویید

خندید ≠ گریه کرد

بلند قامت# کوتاه قامت

باالترین # پایین ترین

کاهلی # زرنگی
نامرد # مرد

بهترین # بدترین

پیر # برنا،جوان
خالی # پر

زیبا # زشت

زود # دیر
شلوغ # خلوت

درمان# درد

نرمی # زبری ، درشتی

توضیحات بشتر از درس پنجم فارسی پنجم

درس 6 فارسی پنجم ابتدایی سرود ملّی فارسی 

معنای واژگان:

اهتزاز:جنبش، حرکت
نواخته: سروده، خوانده
سر زد: طلوع کرد
افق: کناره، کرانه آسمان
مهر: خورشید
خاوران: مشرق
فروغ: روشنایی
حق باوران: کسانی که به حق و حقیقت باور
داند، دینداران
فر: شکوه، جالل
پاینده: استوار، جاویدان
احساسات: هیجانات ، عواطف
اعتقادات: باورها ، عقیده ها
شور انگیز: هیجان انگیز
غرور: سربلندی
تصور کنید: مجسم کنید، گمان کنید
تفکر: اندیشه ، فکر
به خصوص: مخصوصا
موزون: خوش آهنگ ، آهنگین

از خود گذشتگی: ایثار
ضامن: کسی که مسئولیت کاری را می پذیرد،
مراقبت کننده
تقویت کند: نیرومند سازد
ایمان: عقیده، باور
در جهان می درخشد: در دینا معروف و
مشهور بود
گام های استوار: قدم های محکم
سربلندی: افتخار
خوشا: چه قدر خوب
عنبر نسیم: خوش بو
سیم: سکه
سراسر: تمامی، همه جا
خرمی: شادابی
اندرون: داخل
گهر: مخفف گوهر، مروارید، سنگ های با
ارزش
مرز: خط فرضی بین دو کشور

بدان: جمع بد
پیشه: کار ، شغل ، حرفه
مهر: محبت
پاینده: جاودان
در: مروارید
پرگو: پر حرف

نو ایزدی: پرتو و نور خدایی
رهنما: راهنما
پیکر: جسم
نپرورم: پرورش ندهم
سررشته : آمیخته
ار: مخفف اگر

واژگان هم خانواده:

تصوّر = تصویر – مصوّر

تضمین = ضمانت – ضامن

حاضر = حاضران – محضر

تفکّر = فکر – متفکّر

اعتقاد = عقیده – معتقد
استقلال: مستقل

اسلامی: مسلمان ، مسلمین

احساسات: احساس ، حس
افتخار: فاخر ، مفتخر

عظمت: عظیم

احترام: محترم
شهدا: شهید، شاهد

واژگان متضاد:

آینده ≠  گذشته

تبریک ≠ تسلیت

پایان ≠  آغاز

فروغ ≠  تاریکی

خلاصه ≠  کامل

سربلندی ≠  سر افکندگی

خاوران # باختران

استقلال # وابستگی

فریاد # سکوت
پیروزی # شکست

کوتاه# بلند

مشکل # آسان
ارزشمند # بی ارزش

شجاعت # ترس

استوار # سست
سخت کوش # تنبل

توضیحات بشتر از درس ششم فارسی پنجم

درس 8 فارسی پنجم ابتدایی دفاع از میهن فارسی 

معنای واژگان:

مباد: نباشد
بدین: به این
بوم و بر: سرزمین
سلسله: پادشاهی
هخامنشی: یکی از سلسله های ایرانی
تاسیس کرد: بنا کرد
به شمار می رفت: به حساب آمد
خیره کننده: جالب
جالل: عظمت
تاخت و تاز: حمله و هجوم
انبوه: بسیار
هجوم: حمله
با خاک یکسان کرد: همه چیز را نابود کرد
به نومیدی گرایید: دلسرد شد
آهنگ ایران کرد: تصمیم گرفت به ایران
برود
پارس: فارس
چابک: چالاک

یال: موی گردن شیر و اسب
گویی: انگار
ناگوار: ناپسند
غرق اندوه شد: بسیار غمگین شد
سپاه عظیم: لشکر بزرگ
مانع: بازدارنده
خرد: کوچک
برآمدگی: برجستگی
ناگوار: ناپسند
اوضاع: شرایط وضعیت
چیرگی: برتری و تسلط
خانمان: خانه و کاشانه
گلگون: سرخ شده به رنگ خون
پیکار: جنگ
ایستادگی: مقاومت
مقدونیه: نام شهری در یونان زادگاه اسکندر

واژگان هم خانواده :

شجاعت = شجاع

آشفتگی = آشفته

غلتاندن = غلتیدن

تسلیم = مسلم – مسلمان
شهید = شهادت – شاهد

اندوه = اندوهگین

هجوم: مهاجم، تهاجم

شدت: شدید
مانع: موانع ، منع

اوضاع: وضع ،وضعیت

متضادها

مباد ≠ باشد

عظیم ≠ کوچک

چابک ≠ کند

آخرین ≠ اولین

نیرومند # ضعیف

باختر # خاور

انبوه # کم
امید # نا امیدی

اسیر # ازاد

دشمن # دوست
دلیر # ترسو

زودتر # دیرتر

توضیحات بشتر از درس هشتم فارسی پنجم

درس 9 فارسی پنجم ابتدایی نام آوران دیروز،امروز و فردا 

معنای واژگان:

موضوع: مطلب
خوش نما: زیبا و آراسته
خیره : زل زدن
محو شدن: با تمام وجود تماشا کردن
بزرگ مردان: مردان بزرگ
دیروز و امروز: گذشته و آینده
جلب کرد: جذب کرد
معاصر: هم زمان و هم دوره
هسته ای: مربوط به انرژی هسته ای
لحن: نوع آهنگ
نگاهم دوخته شد: کنایه از زل زدن
تحویل دادم: سپردم
روانه شدیم: حرکت کردیم
منظم:مرتب
چیده شده بود: مرتب شده بود
مزاحم نمی شوم :زحمت نمیدهم
متوجه کرد: توجهش را جلب کرد
دالوران: جنگجویان و دلیران
کشمکش: دعوا

فصل کتاب: قسمتی از کتاب
فناوری: بهره از دانش جدید در کارهای
صنعتی و کشاورزی و پزشکی
جالب: جذاب و شایسته
تعریف: بازگو کردن ، معنی کردن
ناگزیر: حتما
ان شاالله: اگر خدا بخواهد

واژگان هم خانواده:

گفت: گفتار ، گفتگو

منظم: ناظم، نظم

لطف: الطاف، لطیف
معاصر: عصر

مخصوص: خاص، خصوص

صبر: صابر ، صبور
جمع: مجموع ، جمیع

واژگان متضاد:

بلندتر# کوتاه تر

بیشتر # کمتر

خوش اخالق # بد اخالق
ایستاد # حرکت کرد

پشت # جلو ، روی

منظم # نا منظم
مناسب # نامناسب

امروز # دیروز

برخاست # نشست
گذشته # حال

توضیحات بیشتر درس 9 فارسی پنجم ابتدایی

درس10 فارسی پنجم ابتدایی نام نیکو 

معنای واژگان:

کنجکاو: جست و جو گر
جست و جو کننده: جست و جو کننده
شبانگاه: به هنگام شب
خیال انگیز: آن چه سبب تخیل می شود
بکشد; )در ذفتر ان ها نیز بکشد( نقاشی کند،
طراحی کند
استعداد: ذوق، توانایی
فوق العاده: غیرعادی ، غیر معمولی
قلم مو: قلم مو دار مخصوص نقاشی
مشغول کرد: او را به انجام کار وادار کرد
دلنشین: خوشایند، پسندیده
زمزمه: زیر لب سخن گفتن
سپیده دم: سحرگاه ، بامداد
هیجان: شور ، ذوق ، اشتیاق
شفافیت: صاف وروشن بودن ، آشکار بودن
سختی کوه: محکم بودن کوه
خشت: آجر خام
تحسین آمیز: همراه با ستایش و افرین
تشویق: تحسین، آفرین گفتن
مراقب: نگهبان

آفت:آسیب ، بال ، زیان
غرور: در این درس به معنی خود خواهی و
مغرور شدن است
نیم رخ: نصف صورت، منظره نصف چهره
کارش گره خورد: کنایه از دچار مشکل شدن
ضامن آهو: لقب امام رضا)ع(
ضامن: کسی که مسئولیت کاری را می پذیرد،
نگهداری و مراقبت کننده از چیزی
کلّه: رمه چهارپایان
سرخ شده بود: در این درس خجالت کشیده
بود
بی صبرانه: بدون تحمل، بدون شکیبایی
به به: کلمه تحسین ، آفرین
مطمئن: آرام ، آسوده ، با اطمینان
نام آشنا: شناخته شده ، معروف ، مشهور
نگاره: نقش ، صورت ، نقاشی
سوگوار: مصیبت زده ، اندوهگین، ماتم زده
ستوده اند: ستایش کرده اند، تحسین کرده
اند
ضایع:تباه شده، تلف شده

واژگان هم خانواده:

نقش: نقوش،نقاش، نقشه

مساجد: سجده،مسجد،سجود

مشغول: شغل،شاغل ،مشاغل
حافظ:حفظ،محفوظ،حافظه

تشویق:مُشَوِّق ،شوق،اشتیاق

محمود: حامد،حمد ،تحمید
ضامن: تضمین،ضمانت،ضمین

ذهن: اذهان، ذهنیّت، ذهنی

شهرت: مشهور،مشاهیر،شهیر

واژگان متضاد:

هیچ چیز# همه چیز

کم حرف # پر حرف

پرکار # کم کار
سیاهی # سفیدی

غرور # تواضع

بی صبرانه # با آرامش
شبانگاه # صبحگاه

توضیحات بیشتر درس10 فارسی پنجم ابتدایی

درس 11فارسی پنجم ابتدایی نقش خردمندان 

معنای واژگان:

خانمان سوز : ویرانگر
مغوالن : اقوامی زرد پوشت با چند طایفه که
در قسمت آسیای شرقی بودند
سایه وحشت : اثر ترس ، نشانه ی بیم و
هراس
هراس انگیز : ترسناک ، وحشتناک
قتل عام : کشتار گروهی ، قتل دسته جمعی
آشوب : فتنه ، شور و غوغا
هالکو : اسم یکی از نوادگان چنگیز خان
قلب مردم را در هم فشرد : به کنایه مردم
ایران را ناراخت کرد
دینار : سکه طال ، پول و ثروت
مشاور : راهنما
زیرکانه : خردمندانه
ایجاد کند : به وجود آورد ، بسازد
عجیبی : شگفت آور
تشتی : ظرف های بزرگ و پهن
مامور کرد : کسی را به انجام کاری گذاشتن
قلعه : ساختمان محکم و بلند برای دفاع از
دشمن ساخته می شد

مهیب : ترسناک
گمان می کردند : تصور می کردند
حادثه ی ناگوار : پیش آمد ناپسند
حوادث : رویدادها ، اتفاق ها
پیش بینی : غیب گویی ، عاقبت اندیشی
امکانات : ابزارها و شرایط مناسب
جذب : جیزی را به سوی خود کشیدن ،
کشش
رصدخانه : مکانی که در آن ستاره شناسان
ستارگان را مشاهده و بررسی می کنند
مراغه : نام شهری است
به کار گیرد : استفاده کند
شمار کتاب : تعداد
چیرگی : برتری ، تسلط
نسخه برداری : رونویسی کردن
همت : قصد و اراده
آثار : جمع اثر ، نشانه ها
از میان می رفت : نابود می شد
والیت : سرزمین

تدبیر : اندیشیدن به منظور پیدا کردن راه حل
تاسیس کردن : بنا کردن ، پایه پذاری کردن
اداره می شدند : مدیریت می شدند
نظامیه : مدرسه های تاسیس شده توسط نظام
الملک
تحصیل کرده است : درس خوانده است
تحقیق : مطالعه
پر فروغ : پر نور

واژگان هم خانواده:

قتل: قاتل ، مقتول

جامعه: جمع ، جوامع

حکومت: حاکم
عجیبک عجب ، عجایب

حادثه: حوادث

مدارس: مدرسه ، درس
تحصیل: حاصل ، محصول

لطف: لطیف

عظمت: عظیم، معظم

واژگان متضاد:

سایه # آفتاب

پاک # آلوده

برخاست# نشست
اندوه # شادی

دشمن # دوست

نیازمند # بی نیاز
خواب # بیدار

معروف # گمنام پر

فروغ # کم فروغ

توضیحات بیشتر درس11 فارسی پنجم ابتدایی

درس 12 فارسی پنجم ابتدایی درس آزاد (فرهنگ بومی 2)

معنای واژگان:

نام آور : معروف
بی همتا : یکتا
گنجینه : خزانه ، جای گنج
کهن : قدیم
نگهبان :محافظ ، پاسدار
سام نریمان : سام پسر نریمان
نکو : خوب ، نیکو
برسان : مانند
شید : خورشید
خاندان : خانواده
اندوهگین : ناراحت ، غمگین
جرات : شجاعت ، دلیری
شیردل : دلیر ، شجاع
یزدان : خداوند
دیدار: دیدن ، ملاقات
شرمسار : خجالت زده ، شرمنده
گردن کشان : در شاهنامه یعنی پهلوانان
بد نشان : زشت ، شوم
مهان : بزرگان

نهان : پنهان
کوه سر به فلک کشیده : کوه بلند
سیمرغ : مرغی افسانه ای
دامنه : کناره ، قسمت پایین کوه
بفکند خوار : با خفت دور انداخت
جفا : ظلم
آشیانه : لانه
دستان : دستان یا زال اسم پدر رستم است
روزگاری دراز : زمانی طوالنی
دهان به دهان گشت : کنایه در همه جا گفته
شد
موبدان : روحانیان زرتشتی
سرزنش : نکوهش
پوزش : عذرخواهی
روان شد : به راه افتاد
پیمودن : طی کردن
فراز : بالا
جلال : عظمت

دستگاه : قدرت و جالل ، ثروت
خواستار : خواهان
سرافزازی : سربلندی و افتخار
پیوسته : مداوم
بی آزارت : بی آزار تو ، بدون زحمت دادن به
تو
طبل : ساز بزرگ استوانه ای
بزرگان : در این جا انسان های بزرگوار
تصور می کرد : اندیشه می کرد

هریسه : نوعی آش
درجه : مقام
اطبا : جمع طبیب
معالجت : معالجه کردن ، درمان کردن
عاجز ماندند : درمانده شدند
عالج : درمان
سرای : خانه ، کاشانه
خفت : خوابید
فربه : چاق
صحت : سالمتی

واژگان هم خانواده:

مشهور: شهرت ، مشاهیر

شعر: شاعر ، مشاعره

عیب: عیوب ، معیوب
خلق: خالق ، مخلوق

لرزه: لرزان ، لرزش

تصور: تصویر ، تصاویر
اطبا: طبیب ، مطب

عالج : معالجه

حاضر: حضور ، محضر

واژگان متضاد:

زیبا # زشت

پیران # جوانان

سفید # سیاه
اندوهگین# خوشحال

عاقبت # آغاز

شجاع # ترسو
آشکار# نهان

بلند # کوتاه

خوار # عزیز
جفا # مهر

گرسنگی #سیری

تندرست # بیمار
ناپسند #پسندیده

گران بها# بی ارزش

دیو # فرشته
بیمار# سالم

عاجز # توانا

راست # چپ
لاغر # چاق

فربه # لاغر

امید # نا امید

توضیحات بیشتر درس12 فارسی پنجم ابتدایی

درس 13 فارسی پنجم ابتدایی روزی که باران می بارید

معنای واژگان:

دکان : مغازه
رهگذران : عابران
بی اختیار : ناگاه و بی اراده
تمیز : پاکیزه
لذت بردن : احساس خوشی کردن
مخصوصا : به ویژه
تصویر : نقشه ، عکس
بوستان : باغ
دیدنی تر : تماشایی تر
انتظار داشت : توقع داشت
مشغول : سرگرم
از قول من : از طرف من
خیره شدن : چشم دوختن ، زل زدن

سوار سبز پوش : امام زمان
جامه : لباس
نرگس : نام گل – نام مادر امام زمان
رسم : آیین – روش
پیشواز : استقبال
فواره : باال رفتن آب با فشار
عود : نوعی چوب خوشبو
جاودان : همیشگی

واژگان هم خانواده:

مخصوصا: مخصوص ، خاص

انتظار: منتظر

مشغول: شغل ، شاغل
خارج: خروج

واژگان متضاد:

کوچک # بزرگ

تمیز # کثیف

زیبا # زشت
زود # دیر

آرام # تند

ساکت # شلوغ
باز # بسته

توضیحات بیشتر درس13 فارسی پنجم ابتدایی

درس 14 فارسی پنجم ابتدایی شجاعت

معنای واژگان:

ایستادگی کند : مقاومت کند
نهراسد : نترسد
ناپسند : رشت
پسندیده : نیکو
می پرهیزند : دوری می کنند
خودداری : دوری
مکان ناامن : جای خطر ناک
عاقبت : سرانجام – پایان کار
کمال : آراستگی
متانت : سنجیده رفتار کردن
رویارویی : روبرو شدن

چاره جویی : تدبیر و چاره اندیشی
صحنه ی نبرد : میدان جنگ
شریفی : بزرگواری
همنوع : دو یا چند نفر از یک نوع
تدبیر : اندیشیدن
مهارت : ماهر بودن
عقب نشینی : به عقب رفتن
نکوهیده : زشت – ناپسند
رخ دهد : اتفاق بیفتد
جهل : نادانی
تضمین می کند : به عهده می گیرد – ضمانت

واژگان هم خانواده:

ترس: ترسو ، ترسان

شریف: شرف ، مشرف

قدرت : قادر ، مقتدر ، اقتدار
موفقیت: توفیق ، موفق

جهال: جاهل ، جهالت

تضمین: ضامن ، ضمانت
دفاع: مدافع ، دفع

واژگان متضاد:

رنج# خوشی

ناپسند # پسندیده

نا امن # امن
ترسو # شجاع

نکوهیده # پسندیده

موفقیت# شکست
اصلی # فرعی

جهل # دانایی

تاریکی # روشنایی
درمان # درد

تلخی # شیرینی

سالمت # بیماری
دروغین# راستین

توضیحات بیشتر درس14 فارسی پنجم ابتدایی

درس 15 فارسی پنجم ابتدایی کاجستان

معنای واژگان:

خطوط : خط ها
سیم پیام : سیم تلفن
رگبار : باران تند و درشت
تازیانه : رشته از چرم کهه بهرای زدن اسهتفاده
می شد
آشنا : دوست
تامل کن : فکر کن
تحمل کن : صبر کن
نرمی : مهربانی
مالیم : آرام
آسیب دیده : مجروح
کم کمک : آرام آرام
پا گرفت : استوار شد و رشد کرد
نام یافت : نامیده شد

پیش از آن که : قبل از آن که
پسرک : پسر کوچک
خودرو : ماشین
مسیر : راه
نصحیت : پند و اندرز
احتیاج دارم : نیاز دارم
مطمئن شوی : یقین پیدا کنی
بالفاصله : بدون درنگ و معطلی
سرنگون شدن : واژگون شدن
مراقبت کردن : نگهداری
محصول : حاصل

پیمودن مسافتی : طی کردن راهی
ویلون : ساز موسیقی
به دل پسهرک نشسهت : کنابهه پسهرک از آن
صدا خوشش آمد
مایل بود : میل داشت
مدارک : مدرک ها و درجه های علمی
غالم : بنده
محنت : رنج ، درد
نیازموده : تجربه نشده
در نهاد : آغاز کرد
مالطفت : مهربانی
ملک : پادشاه
آزرده : رنجیده

حکیمی : طبیبی
طریق : راه و روش
خامش : مخفف خاموش و ساکت
غایب : پایان ، نهایت
کرم : لطف
باری چند : چند باری
غوطه خورد : غرق شد
جامه : لباس
سکان : وسیله ای برای هدایت کشتی
برآمد : باال آمد وارد کشتی شد
پسندیده آمد : پذیرفت
حکم : دانش ، دلیل خردمندانه

واژگان هم خانواده:

خطوط: خط ، خطاط

سالم: سالمت ، سلیم

عبور: عابر ، معابر
تشکر: شکر ، شکور ، شاکر

خبر: اخبار ، مخبر

فکر: فکور ، تفکر ، افکار

واژگان متضاد:

خارج# داخل

دوست # دشمن

آشنا # غریبه
روز # شب

خم # راست

ملایم # تند
سالم # بیمار

آسان # سخت

زیاد # کم
ثروت # فقر

بزرگ # کوچک

زیر # رو
عاقبت # آغاز

بالا # پایین

محکم # سست
کمترین # بیشترین

نا امید # امیدوار

توضیحات بیشتر درس15 فارسی پنجم ابتدایی

درس 16 فارسی پنجم ابتدایی وقتی بو علی،کودک بود

معنای واژگان:

تازه از بستر بیماری برخاسته بود : تازه خوب
شده بود
بهبودی : تندرستی
شکرانه : کاری که برای سپاس انجام می شود
، مبارکی
رحمت : لطف و مهربانی
نذر کرده ایم : دادن مال یا چیزی یا انجام
کاری در راه خدا
سپیده دم : بامداد ، سحرگاه
سر در کتاب دارد : کنایه از سرگرم خواندن
کتاب است
سیما : چهره
بگذاریم : اجازه دهیم
واگذار کن : بسپر

نادیده بگیرم : منصرف شوم ، در نظر نگیرم
فرصت : مهلت ، زمان
پارسی : فارسی
فرا گرفتن : آموخت
اشک شوق : گریه از شادی
دل خوشی : شادمانی ، خوشحالی
دلبستگی بی اندازه : عالقه – محبت
جهش : حرکت ناگهانی
حیرت آور : شگفت آور ، تعجب آور
حقیقت : واقعیت
بی رنگ : رنگ پریده
ناگهانی : غیر منتظره ، پیش بینی نشده

سفارش : درخواست انجام کاری – توصیه
حیرت زده : سرگشته – شگفت زده
دست بردار نبود : اصرار می کرد
برقی در چشمانش : نور امید و شادی در
چشمانش
ماجراها: داستان ها
دم به دم: پی در پی، مدام
شب وروز نمی شناسد: کنایه تمام وقت کاری
را انجام دادن
پشتکار: توان ، جدید
روی گشاده : چهره خندان و شاداب
کنجکاو : جست و جو گر
نامدار : مشهور
آسوده خاطر : آسوده دل – خیال راحت
تامل : اندیشه
ماهری : زبر دستی – مهارت
رویداد : حادثه
نقل می کرد : تعریف می کرد
چشم به دهان او دوخته بود : کنابه به دهان او
خیره شده بود که در حال حرف زدن بود
به ستوه آمدن : خسته شدن

آرام و قرار از کف داده بود : کنایه از صبر و
تحمل او پایان یافته بود
کوهسههار : زمینههی کههه در آن کههوه اسههت –
کوهستان
ناگه : مخفف ناگهان
دچار : گرفتار
گران سنگ : سنگ بزرگ و سنگین
تیره دل : سیاه دل – نامهربان
سخت سر : مقاوم – سرسخت – لجباز
زور آزمای : کسی که با دیگران دست و پنجه
نرم کند – پهلوان
در استاد : پافشاری کرد – اصرار کرد
ابرام : پافشاری کردن در کاری
بسی : بسیار
به نرمی : آهسته
سخت : محکم
کرم کرده : لطف کن
نیک بخت : خوش بخت – خوش اقبال
کاوید : جست و جو کرد – تالش کرد
خارا : نوعی سنگ محکم و سخت
یاس : ناامیدی

ناید : نمی آید
ناید به بار : سود و فایده ای به دست نمی آید
گرت : مخفف اگر تو
سهل : آسان

واژگان هم خانواده:

شکر: شاکر ، تشکر

حقیقت: حقایق

طبیب: طب ، مطب ، اطبا
دانش: دانشمند ، دانا

کوشش: کوشا ، کوشنده

نقل: انتقال
حفظ: حافظ ، محافظت

واژگان متضاد:

بیماری # سالمتی

برخاسته بود # نشسته بود

شکر # ناشکری ، ناسپاسی
نیازمند # بی نیاز

پاسخ # جواب

کوچک # بزرگ
نخستین# آخرین

دور # نزدیک

نا توان # توانا
نامدار # گمنام

توضیحات بیشتر درس16 فارسی پنجم ابتدایی

درس 17 فارسی پنجم ابتدایی کار و تلاش

معنای واژگان:

سلیمان : نام یکی از پیامبران الهی که بر
حیوانات ، جن و انسان ها فرمانروایی می
کرد
موری : مورچه ای
وزان : مخفف و از آن
گران : بزرگ و سنگین
کاه : علف
سعی : تالش و کوشش
فارغ : آسوده ، راحت
به تندی : به سرعت
مسکین : بینوا ، نیازمند
ملک : سرزمین ، قلمرو
خونابه خوردن : رنج بسیار کشیدن
میازار : اذیت نکن ، آزار نرسان
سور : جشن و مهمانی
قناعت : قانع بودن
توشه : خوراک و آذوقه سفر
گنج : گوهر ها و چیزهای قیمتی
همواره : همیشه
کامکاری : نیک بختی ، خوش بختی

رسم : روش ، شیوه
بردباری : شکیبایی ، صبر
هشیاران : عاقالن ، دانایان
گه : مخفف گاه
تدبیر : اندیشهیدن به منظور پیدا کردن راه
حلی برای مشکل
عاقل : دانا ، عالم
بینا : آگاه و هوشیار
پیرایه : آنچه سبب زیبایی شهود ، ابزار
آراستن ، زیور و زینت
اینک : حال
پیشگاه : صحن
حضور یافته ام :مشرف شده ام ،آمده ام
جایگاه : مرتبه ، درجه
رحمت حق بر آنان باد : لطف خدا بر آنان باد
شوق آموختن : عالقه به یاد گرفتن
مکتب : مدرسه ، دبستان
از بر کردم : حفظ کردم
آداب : رسم و روش

معین کرد : مسخص کرد
پر مهر : پر از عشق و محبت
اثر گذار : تاثیر گذار
ماندگار : پایدار ، ماندنی
بدگویی حسودان : بد گفتن و به زشتی یاد
کردن انسان های حسود
رانده شده : اخراج شد
خوارزم : نام سرزمینی که ابوریحان در آن
زندگی می کرد
مهارت : ماهر بودن در کاری
حساب کردن : شمردن
اختر شناسی: ستاره شناسی ، نجوم
حکمت : دانش و معرفت و علم
ناگزیر : ناچار
نان آور خانه : کسی که مایحتاج خانواده را
فراهم می کند
یاور : یاری کننده
کسهب علهم و معرفهت : بهه دسهت آوردن
علم و دانش
مهرگان : پاییز ، اوایل پاییز
دانستم : فهمیدم ، دریافتم

عزم : قصد ، اراده
شدم : رفتم
عالمان : دانایان ، خردمندان
مردم عادی : عامه ی مردم
دیار : سرزمین ، ناحیه
پژوهش : تحقیق
خردمندانه : عاقالنه
چه بسا : بسیار ، فراوان
پرسشگر : سوال کننده
هوشمندی : آگاهی
در دل داشت : قصد و نیست داشت که به خانهه
کعبه برود
به سبب : به علت
پس از درگذشت مادر : پس از فوت مادر
راهزنی : غارتگری
سکه : پول فلزی
صادق : راستگو
دینار : سکه ی طال
توشه ی مهن اسهت : خهوراک و آذورقهه سهفرم
است
ناپسند : نکوهیده ، زشت

صمیمی : بسیار نزدیک
هم نشین : دوست
خاکیان : اهل خاک ، مردم و انسان ها
برکرده اند : بلند کرده اند
خاکدان : دنیای خاکی ، این جهان
ضمیر : باطن
لطف : مهربانی ،رحم

پرتو : روشنایی
معرفت : شناخت و علم
بپرور : پرورش بده
نیک : خوش – خوب
ملک: پادشاه
غافالن : نادانان

واژگان هم خانواده:

سعی : ساعی

فارغ: فراغت

جسم: اجسام
قناعت: قانع

رسم: رسوم ، مرسوم

تدبیر: تدابیر
بینا: بیننده

معلم: علم ، علوم ، تعلیم

حضور: حاضر ، محضر
صمیمی : بسیار نزدیک
هم نشین : دوست
خاکیان : اهل خاک ، مردم و انسان ها
برکرده اند : بلند کرده اند
خاکدان : دنیای خاکی ، این جهان
ضمیر : باطن
لطف : مهربانی ،رحمت
پرتو : روشنایی
معرفت : شناخت و علم
بپرور : پرورش بده
نیک : خوش – خوب
ملک: پادشاه
غافلان : نادانان

ارزش: با ارزش ، ارزشمند

رحمت: رحمان ، رحیم

حق: حقوق
مکتب: مکاتب ، مکتوب

خواندن: خواننده ، خوانش

وظایف: وظیفه ، موظف
آموزش: آموزنده ، آموختنی

کسب: کاسب ، کسبه

معرفت: عارف ، عرفان
عشق: عاشق ، معشوق

حج: حجاج ، حاجی ، حاجیان

ضمیر: ضمایر
لطف: الطاف ، لطیف

واژگان متضاد:

بنشینم # بایستم

می گذرد# نمی گذرد

حضور # غیاب
قبول # مردود

فراز # نشیب

نخستین# آخرین
شیرین# تلخ

بهترین# بدترین

ماندگار # زودگذر
رنج # خوشی

خفتن # بیداری

ناشناخته # شناخته
رفتن # آمدن

دروغگو# راست گو

پاک # آلوده
نا پسند # پسندیده

دراز # کوتاه

غافلان # هوشیاران
بیدار # خواب

توضیحات بیشتر درس17 فارسی پنجم ابتدایی

آیا این مطلب برای شما مفید بود؟




ارسال نظر

نام


ایمیل


نظر